آرمــانشـــهر

کـــاش که این فاصله راکم کنـــــی...

آرمــانشـــهر

کـــاش که این فاصله راکم کنـــــی...

کلمات کلیدی

۳ مطلب با موضوع «کتابــــــــــخانه» ثبت شده است

ناگهان یک "مرد" ازمیان جمعیت برخاست.

امسال سالروزشهادت آقاسید مرتضی و فاطمیه برابرشده...
.
.


تالار اندیشه مملو از هنرمندان،نویسندگان،فیلمسازان و ... بود.
به سختی وارد سالن شدم.
فیلم اجازه اکران نداشت،آرام در کنار سعید رنجبر نشستم.
ناگهان در میان متن فیلم آگاهانه یا ناآگاهانه (غیر مستقیم) به صدیقه طاهره (علیهاالسلام) توهین شد.
سکوت تلخی بر فضا حاکم گشت.
در خیال خودبا روشنفکری قضیه را حل کردیم:
"حتماً انتقادی است بر فرهنگ عامه مردم"!!!!

در همین لحظه مردی با کلاه مشکی و اورکت سبز برخاست.


مومن درهیچ چارچوبی نمی گنجد!

بسم الله الرحمن الرحیم

مدتی بود قصدداشتم برای آرشیو خودم واحیانا معرفی به دیگران این موضوع(کتابخـــــــــــانه) رو بازکنم ...






چهره آقا خیلی مصمم است وبه سرعت از کنارهمه واحدهاعبورمیکند.انتظاردارم که درکناربچه های بسیجی ره بر طوردیگری راه برودوجوردیگری نگاه کند،اماره بر همان جورمحکم قدم برمیدارد.به کنارجایگاه که میرسدهمان روحانی جوان که اصرارداشت صــف
اول بنشیند،میخواهد خوش آمدی- چیزی بگوید."رهبرا!من مسئول...."اماره بر نمی ایستدوباهمان سرعت  ادامه میدهد.ته دلم،
به همراه بقیه آدمهای جایگاه،کیف میکنم.
.
.
.

خسی درمیقات




زیر سقف آن آسمان وآن ابدیت،هرچه شعرکه ازبر داشتم،خواندم؛
زمزمه ای برای خویش؛وهرچه دقیقترکه توانستم،درخودنگریستم تا
سپیده دمید.ودیدم که تنها"خسی"است وبه "میقات"آمده است و
نه"کسی"وبه "میعاد"ی ودیدم که "وقت" ابدیت است؛
یعنی اقیانوس زمان و"میقات"درهرلحظه ای،وهرجا،وتنهاباخویش.
چراکه"میعاد"جای دیدارتوست با دیگری؛اما"میقات"زمان همان دیداراست
وتنهابا"خویشــــــــــــتن".


جلال آل احمد....خسی درمیقات.